تو پارک نشسته بودم داشتم تو گوشی فیس بوکمو چک میکردم. یه پسر پنج شش ساله اومد گفت: «عمو یه آدامس میخری؟»
گفتم: «همرام پول کمه ولی میخای بشین کنارم، الان دوستم میاد میخرم.»
گفت: «باشه» و نشست کنارم.
بعد مدتی گفت: «عمو داری چیکار میکنی؟»
گفتم: «تو فضای مجازی میگردم.»
گفت: «اون دیگه چیه عمو؟»
خواستم جوابی بدم که قابل درک یه بچه پنج شش ساله باشه. گفتم: «عمو، فضای مجازی جاییه که نمیتونی چیزی لمس کنی ولی تمام رویاهاتو اونجا میسازی!»
گفت: «عمو فضای مجازیو دوس دارم. منم زیاد توش میگردم.»
گفتم: «مگه اینترنت داری؟!»
گفت: «نه عمو، بابام زندانه، نمیتونم لمسش کنم ولی دوسش دارم. مامانم صبح ساعت ۶ میره سر کار شب ساعت ۱۰ میاد که من میخابم، نمیتونم ببینمش ولی دوسش دارم. وقتی داداشی گریه میکنه نون میریزیم تو آب فک میکنیم سوپه، تاحالا سوپ نخوردم ولی دوسش دارم. من دوس دارم درس بخونم دکتر بشم ولی نمیتونم مدرسه برم باید کار کنم. مگه این دنیای مجازی نیست عمو؟»
اشکامو پاک کردم. نتونستم چیزی بگم. فقط گفتم: «آره عمو دنیای تو مجازی تر از دنیای منه.»

اختلاف با همسرم که در نهایت منجر به مراجعه من به دادگاه برای گرفتن طلاق با رضایت کامل از سوی طرفین گردید.
دانا/به قصد مصاحبه با افراد مراجعه کننده به یکی از مجتمع های قضایی خانواده در تهران رفته بودیم که به طور اتفاقی به خانمی بر خورد کردیم که برای انجام کارهای پایانی پرونده طلاق خود به آنجا مراجعه کرده بود، از وی خواهش کردیم که قدری در نمورد علل و عوامل رخداد چنین حادثه تلخ در زندگی زناشویی صحبت کند که ابتدا وی امتناع کرد ولی با اسرار ما وقتی را در گوشه ای از حیاط آنجا اختصاص داد و پیرامون این موضوع گفت و گویی صورت گرفت که مشروح آن در ادامه آمده است:
در ابتدا از مشخصات سنی، تحصیلی و خانوادگی خودتان برایمان شرح دهید.
من یک خانم ۳۲ ساله هستم ، لیسانس معماری را از دانشگاه آزاد اخذ کردم و حدود ۷ سال هست که ازدواج کردم و صاحب دو فرزند دختر نیز می باشم. یکی از فرزندانم کلاس دوم دبستان است و دیگری به مهدکودک می رود. شوهرم(البته دیگر باید بگویم شوهر سابق) نیز ۳۶ ساله و دارای فوق دیپلم بهداشت میباشد که در کار حمل و نقل مواد پتروشیمی شرکت معتبر بین المللی دارد. از نظر مالی نیز هیچ نوع کم و کسری در زندگی نداشتیم و تقریبا یک زندگی مرفه را ترتیب داده بودیم.
علت مراجعه شما به دادگاه خانواده چه بوده؟
اختلاف با همسرم که در نهایت منجر به مراجعه من به دادگاه برای گرفتن طلاق با رضایت کامل از سوی طرفین گردید.
اگر برای شما مقدوره از علت طلاق برایمان بگویید؟
ما تقریباً دو سال اول زندگیمان را با خوبی و خوشی شروع کردیم و چون دختر عمو پسرعمو بودیم از اول همه ما را به نام هم می خواندند و عشق و عاطفه به وفور میان ما موج می زد. ما به خاطر شغل همسرم مجبور شدیم از کرج به تهران عزیمت کنیم و در یکی از محله های مرکزی شهر ساکن شدیم. من هم در یکی از شرکت های مرتبط با رشته تحصیلیام شغلی پیدا کردم و دیگر دلبستگی ام به تهران روزافزون می شد. ارتباط ما هم کم کم در آپارتمانی که بودیم با همسایگان طبقات دیگر زیاد شد و من متوجه شدم که تمام همسایگان دارای ماهواره هستند و هرروز از فیلم هایی که در ماهواره پخش می شد برایمان توصیف و تعریف می کردند. خلاصه، کار با تعاریفی که از ماهواره پیش شوهرمان کردیم و تنوعی که در برنامه های ماهواره بودم شوهرم راغب شد که تجهیزات ماهواره را برای منزلمان تدارک ببیند تا اوقاتی از شب که پیش هم هستیم سرگرم این شبکه ها بشویم.
شبکه من و تو محبوب ترین شبکه بین اهالی ساختمان بود و هرشب این شبکه و برنامه های منحصر به فرد آن من جمله بفرمایید شام و… برابیمان بسیار دلچسب بود ولی خودم شخصاً دوست نداشتم که یک مرد به تماشای برنامه های این شبکه بنشیند چرا که بالاخره بیشتر عوامل برنامه خانم هایی بودند که از نظر حجاب و مدل لباس پوشیدن، در شان دیدن برای یک آقا نبودند. ولی از قضا همسر ما با یک حلم و علاقه فراوان به دیدن این برنامه نشست و هر روز از من می خواست که خودم را شبییه یکی از این عوامل برنامه کنم و من خوشم نمی آمد. کار به جایی رسید که دیگر یا طعنه می زد و یا صراحتاً من را به خاطر مدل لباس پوشیدنم در خانه مورد تخریب قرار می داد.
یک بار هم ناچاراً رفتم یک دست لباس شبیه همان خانمهای من و تو گرفتم و پوشیدم و آمدم کنار همسرم که در نهایت بهم گفت که اونها زیباتر از تو هستند. خلاصه کارمان به جایی رسید که دیگر خیلی کم با هم صحبت می کردیم و یا اون دیر وقت به خانه می آمد و اگر هم زود می آمد مشغول ماهواره می شد و به کل خانواده را از یاد برده بود.
شما نسبت به رفتار همسرتان واکنشی نشان نمی دادید یا علت این بی توجهی را از وی جویا نمی شدید؟
البته که واکنش نشان می دادم و می گفتم که چرا تو کم محلی می کنی ولی وی با خونسردی می گفت که تو بد احساس می کنی و من اصلا این طور نیستم که تو می پنداری.
آیا با این واکنشها اصلاح نشد؟
اصلاح که نشد هیچ به کل دیگر در یک تخت هم نمی خوابیدیم و مکان خواب خود را به حال و روی کاناپه انتقال داده بود و مثل دو تا غریبه با هم زندگی میکردیم. یک روز هم دیگر به ستوه آمدم و زدم رسیور ماهوره را شکاندم و وقتی همسرم به منزل آمد و صحنه را دید علی رغم توجیهم با شدت عصبانیت در مرز کتک زدن من پیش رفت که من هم قهر کردم و به خانه پدر رفتم و چندباری هم پدرم با وی صحبت کرد ولی افاقه ای نداشت. حتی آمد من را به خانه خودمان برگرداند ولی باز روز از نو و روزی از نوع شروع شد. دیگر پیامک بازی و تماسهای مشکوکی که همسرم را به خارج از خانه برای حرف زدن هدایت می کرد جای دیدن ماهواره را برای وی پر کرده بود. دیگر مشکوک شده بودم و یک روز ناچاراً به شرکت همسرم مراجعه کردم و که خواست خدا بود که از زبان یک پیرمرد خدماتی در شرکت شنیدم که با اشاره به منشی دفتر همسرم وی را همسر آقای رئیس معرفی کرد که همانجا خوشکم زد و بهت زده به در و دیوار می نگریستم و همانجا متوجه همه مسائل شدم.
به نظر شما عامل اصلی این قضیه ماهواره بوده است؟
صد درصد که عامل اصلی، ماهواره بوده است. مجذوبیت زن های شبکه های ماهواره ای که با تیپ و مدل های مختلف خود را در معرض نمایش قرار می دادند شوهر غافل من را هم تحریک کرده بودند و به نحوی با القائات مختلف من جمله اختلاط زن و مرد در مهمانیها و … وی را از زن و زندگی دور کرد. در همین اواخر دوباره به ماهواره روی آورده بود و یک رسیور تازه خریده بود و به منزل آورده بود که دیگر این امر بر من یقین داد که عامل اصلی این طلاق عاطفی، ماهواره است. این منشی شرکت نیز دست کمی از خانم های شبکههای ماهواره ای نداشت.
فرزندان شما در مواجه با ما ماهواره آسیبی ندیدند؟
دختر بزرگ من افت تحصیلی شدیدی پیدا کرده بود که بنده را به مدرسه خواندن. در توضیحاتی که معلم دخترم در توصیف وضعیت او میداد متوجه شدم که برنامه های ماهواره بر روی او هم تاثیر گذاشته است. معلمش می گفت که دائم از برنامه های تلویزیونی صحبت میکند یا به گفته دوستان دخترم، گاهی از رقص های ماهواره تعریف می کند و سر کلاس می رقصد که واقعا خودم با شنیدن این اوصافِ دخترم شرمنده شدم. و معلمش صراحتاً به من گفت که آیا در خانه ماهواره دارید؟ که من جواب دادم بله و ایشان گفتند که هر چه سریعتر بساط ماهواره را از خانه جمع کنید.
توصیه شما به خانواده هایی که در معرض چنین آسیب هایی هستند چه می باشد؟
به نظر من خانوادههای ایرانی با دست خود زندگی شان را تباه نکنند. ماهواره معضلی است که دودمان خانواده را به باد می دهد. اصلا به نظر من برای همین قضیه ساخته شده و مبنای کار شبکه های فارسی زبان نیز همین است که هویت اصیل خانواده ای ایرانی را از بین ببرند و یک آشفتگی روحی و روانی در جامعه شکل دهند و آن فرهنگی را که آنها مدنظر دارند در جامعه ما پیاده کنند
به هر خانه که قلیانی به دود است بُت ماهواره در حـال ورود است
صـدای خنـده ی شیـطـان مـی آید ز راز ما به دنبـال شنـود است
نمـازت را بخـوان در اول وقـت که او ضد قیام است و قعود است
تأمل کن که شیطان درکمین است غمش گمراهی ما مسلمین است
بدان ترفند دشمن جنگ نرم است چو فرش خانه ها میدان مین است
بزن ماهواره را خاموش و بشکن ! کـه رسـم مـردم آزاده این است
دوباره سامـری گوسـاله آورد بُـتی در خــانه با بزغاله آورد
به جمع مردمان پاک سیـرت فسـاد و زشـتـی و چَغـّاله آورد
به قلب مردم با دین و ایمان ز درد و غصـه ، آه و نـاله آورد
تفو ! موسیـقی شیطان پرستی ز آواز بـد و تبلیـغ مستـی
حـریم خلـوت مردم شکـستن بلنـدان را کشیـدن سـوی پستـی
به خـانه فـاسـدان را راه دادن ندانیـم از کجـایی و که هستـی
همه برنامه های آن سخیف است خبرهایش دروغ است و کثیف است
« اوباما » مرد جنـگ روبـرو نیست خودش داند که با ما کی حریف است
توسـل کـرده او بـر حیـله بـازی ز جایی حمله کرده که ظریف است
ز وقتی این بت ماهواره آمد ز اهـل خـانه ها حجب و حیـا رفت
ز جمع خانه های با صفـامان چو یک رنگی ، صمیمت صفا رفت
غـرور و غیـرت و مردانگـی ها نمیـدانم شبـانگاهان کجـا رفت ؟
خدا از دست شیطان داد وبیداد که زن ها پای ماهـواره نشـسـتند
الا میــرزای شیـرازی کجـایی ؟! که با حُکمت همه قلیان شکستند !
بیـا بهـر خـدا حکـم دگــر ده که در هـر خـانه ای ماهواره بسـتند
امـان از دستـگاه بـی خـدایـی امان از بی حجـابی ، بی حیـایی
میـان دوستـان و جمـع فامیـل بیـفـکند اختـلافـات و جـدایی
برای یـاری دیـن « محمـد (ص) » کجایی مهدی خوبان ، کجـایی ؟
1.مخدوش نمودن رابطه فرزندان در خانواده
2.افزایش تاثیر پذیری جنسی و خشونت در جوانان و نوجوانان
3.پی ریزی و آمادگی ذهنی تفکر شیطان پرستی در جوانان و نوجوانان
4.ترویج خانواده های بی سامان و لجام گسیخته در ساختار سنتی خانواده
5.عادی جلوه دادن خیانت زن به شوهر نسبت به همدیگر
6.بی اهمیت جلوه دادن احترام به والدین
7.عادی جلوه دادن رابطه نامشروع جنسی دختر و پسر
8.هویت زدایی از مفهوم خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی مستقل موثر
9.عادی جلوه دادن سقط جنین برای دختران قبل از ازدواج
10.تعصب زدایی از کانون خانواده و ترویج بی تفاوتی نسبت به حریم خانواده
11.ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج
12.ترویج فمینیسم و کم رنگ کردن نقش مرد در جامعه در حد کسی که تنها جهت رفع نیاز های جنسی زن خلق شده است
13.ترویج بد حجابی در جامعه دستاورد استفاده از ماهواره است
به دليل تسلط منحرفان بر اين شبكه ها و تبليغات شيطاني و زهر آگين آنها براي كشورهاي جهان سوم، يك نوع شبيخون فرهنگي بر اين جوامع صورت گرفته است كه اگر حد و مرزي براي استفاده ازاين امكانات وجود نداشته باشد، مسلما عوارض نامطلوب آن، بر فوايدش غلبه خواهد كرد.
تجربه نشان داده است كه استفاده هاي ناسالم از امكانات ماهواره بيش از بهره هاي مفيد آن است. از اين رو تا زمانيكه فرهنگ صحيح استفاده از ماهواره شكل نگيرد و نيز برنامه هاي داخل، جواب گوي نيازها نباشد، محدوديت دراستفاده از اين ابزارها به نفع فرهنگ جامعه و استقلال فكري، سياسي و اجتماعي آن است.
علاوه بر این روشن است كه هر ابزاري، در صورت مضرّ بودن در هر زماني و مكاني، خلاف عقل و شرع است. ماهواره كه يكي از مصاديق بارز اين ابزارهاست، به نوبة خود ميتواند از جنبههاي مختلف به انسان آسيب برساند. بعضي از اين آسيبها به شرح ذيل است:
1. خود فراموشي; سؤال جدّياي كه پيش روي هر انساني است اين است كه آيا عالم بر او ميگذرد يا او بر عالم ميگذرد؟ به عبارت ديگر اين حوادث است كه بر انسان، تأثير ميگذارد يا انسان بر آنها تأثير ميكند؟ پاسخ واقعي اين است كه انسان، بايستي بر عالم تأثير گذار باشد. و اين اشرف مخلوقات است كه ميبايد، عالم را تكامل ببخشد ولي متأسفانه، ماهواره اين حقيقت را منقلب ميكند، و انسان را طفيل عالم و خود ميكند و اين موجب ميگردد كه انسان، براي شناختن حقيقت و ماهيت خود گامي پيش نگذارد.
خداوند ميفرمايد: "وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ نَسُواْ اللَّهَ فَأَنسَغهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَغكَ هُمُ الْفَـَسِقُون;(حشر،19) و همچون كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنها را به "خود فراموشي" گرفتار كرد، آنها فاسقانند."
2. خدافراموشي; از آن جا كه انسان بالفطره خداجوست; شيطان از طريق هواخواه و شيطانپرست، بسترهاي مختلفي را براي انحراف اين سرشت به كار ميگيرند كه ماهواره يكي از آنهاست. بنابراين ماهواره با برنامة نامناسب نيز باعث خدافراموشي در انسان ميشود. خداوند دربارة كارهاي منافقان ميگويد: "مردان منافق و زنان منافق، همه از يك گروهند، آنها امر به منكر، و نهي از معروف ميكنند; و دستهايشان را (از انفاق و بخشش) ميبندند; خدا را فراموش كردند، و خدا (نيز) آنها را فراموش كرد." (توبه،67)
3. افسردگي; يكي ديگر از بيماريهاست كه ميتواند دامنگير روح بشر در اثر مشاهدة ماهواره باشد به علت اين كه ماهواره، هرگونه تحرّك و فعاليت را از انسان گرفته و روح را ازهرگونه فعاليت و تحرك بازميدارد و در واقع به جاي اين كه روح بشر را فعال و رسيدن به كارهاي مثبت بكند او را منفعل و بيتحرك ميكند كه روح در اثر آن پس از مدتي افسرده ميگردد. خداوند با اشاره به مواهب بزرگي كه در انتظار مؤمنان راستين، و بيتوفيقيهايي كه دامنگير افراد لجوج ميشود، شرح داده و ميفرمايد: آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينهاش را براي (پذيرش) اسلام، گشاده ميسازد; و آن كس را كه (بخاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد، سينهاش را آنچنان تنگ ميكند كه گويا ميخواهد به آسمان بالا برود."
4. آلودگي روح; واضح است كه روح انسان از رهگذر اعضأ و جوارح صيقل شده يا كدر ميشود. چشم در اين راستا، از جايگاه مهمي برخوردار است و ميتواند نقشي مهم در صافي يا تيرگي روح بازي بكند، زيرا هرگاه انسان به اشيأ خوب و مطهر چشم افكند روحش نيز مقدس ميشود و بالعكس با مشاهده اشيأ ناپسنديده، در اثر ارتباط روح با اعضأ، روح نيز تاريكي پيدا كرده و نميتواند خود را از رذايل پيرايش كند و حتي خود نيز به انواع ناپسنديها آلوده ميشود; چرا كه آية ذيل، ارتباط ميان اعضأ و روح انسان را ثابت ميكند. خداوند ميفرمايد: "قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَـَرِهِمْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ ذَ َلِكَ أَزْكَيَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُ بِمَا يَصْنَعُون;(نور،30) به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند; اين براي آنان پاكيزهتر است; خداوند از آنچه انجام ميدهند آگاه است." به همين سبب، افرادي كه ماهواره را مشاهده ميكنند روحشان غضبناك يا شهوت ران ميشود; چرا كه بيشتر برنامههاي ماهواره، يا قوة غضب انسان را هدف ميگيرد و يا قوّة شهوت او را دنبال ميكند. البته به استثناي برنامههاي علمي و سازنده كه سخني در آنها نيست.
5. انزوا و گوشه نشيني; ماهواره به لحاظ تنوع در كميت و كيفيت، انسان را از متن جامعه بيرون كشيده و در خود محصور ميكند تا آن جا كه هيچ واكنشي در قبال سياستهاي خارجي تنظيم شده از سوي حاكمان خود نشان ندهد. از اينرو، روح انسان را منزوي كرده و انسان، ايثار و محبّت به هم نوع و احساس مسئوليت در قبال جامعه و ديگران را به طور كلي براي خود بيمعنا ميبيند.
با تو جه به توضیحاتی که عرض شد ماهواره دارای ضرر است و کمتر کسی پیدا می شود که ماهواره برایش مفید باشد.
باید بگویم که ماهواره چیز خوبی است ، چون ما اطلاعات زیادی از درون آن به دست می آوریم ، مثلاً یاد می گیریم که “چنار” علاوه بر اسم درخت ، اسم آدم نیز می تواند باشد. ما میتوانیم با مشاهده ی ماهواره با فرهنگ کشور های دیگر هم آشنا شویم ، مثلاً در کشور “بقلستان” مردم همواره به فکر ازدیاد نسل هستند و همواره تلاش می کنند که برای همدیگر بچه به دنیا بیآورند.
ماهواره داشتن ، پتانسیل امنیتی آدم را بالا می برد به گونه ای که ما دیشِ مان را در کور ترین نقطه ی پشت بام قایم میکنیم تا کسی آن را از خیابان نبیند ، و یا آن را در بالکن گذاشته و رویش پارچه می اندازیم ، بدون اینکه احدالنّاسی متوجه آن بشود.
ماهواره باعث پیشرفت تکنولوژی در ما می شود. مثلاً وقتی پدرمان کانالی را قفل می کند ، ما انواع و اقسام عددها را امتحان می کنیم تا به رمز دست بیابیم و این باعث می شود که ذهن ما به کار بیفتد.
ماهواره داشتن کلاس دارد ، به گونه ای که اگر کسی در خانه اش ماهواره نداشته باشد اورا اُمّل و بی سواد و از جامعه دورمانده میخوانند!
ماهواره داشتن در بحث های گروهی و فامیلی به ما کمک می کند ، مثلاً شب های جمعه خانواده ها دور یکدیگر جمع شده و عکدمی نگاه می کنند و در پایان آن را برای هم تفسیر میکنند و در آخر به این نتیجه می رسند که آنها استعداد خواننده شدن را داشتند اما سوختند !!
ماهواره داشتن حس کنجکاوی انسان را دو چندان می کند ، مثلاً ما در خانه ساعت ها راجع به این موضوع بحث می کنیم : که چرا آقای “روزخیز” روز به روز جوان تر میشود.
پدرم فکر میکند آنهایی که پایشان آن ور آب است ، بهتر می دانند درون مملکت چه خبر است! و من هرچه میخواهم او را توجیه کنم فایده ندارد و به من می گوید بچه برو سر درس و مشقت!
ما نتیجه می گیریم که ماهواره بسیار چیز مفید و کارآمدی است و ضررهای آن شاید به تعداد انگشت های یک دست هم نرسد! من به آقای معلم توصیه می کنم که یک ماهواره بخرد تا خودم برایش آبگرید کنم و حتماً برنامه های جـِـن تی وی را تماشا کند ، چون اگر نکند ، نصف عمرش بر فناست.
پایان(باید همچین والدینی خجالت بکشند که افکار بچه هایشان را خراب می کنند 99% اثرات ماهواره مضر است)
یکی از دغدغههای والدین در زمان حاضر، با توجّه به هجمههای گوناگون فرهنگی که از سوی فرهنگهای مختلف نسبت به فرهنگ و سنتهای الهی ما صورت میگیرد، سلامت معنوی و روانی فرزندانشان است و اینکه چگونه آنان را از انواع آسیبهای دوران محفوظ دارند و براساس تعالیم نجات بخش اسلام، تربیت کنند تا درنهایت آنان را به زندگی اسلامی که همان سبک زندگی اسلامی است، نزدیکتر کنند. با توجه به این که رسانه یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار در تغییر سبک زندگی است، لذا در این نوشتار در صدد هستیم که نقش رسانه را در ایجاد سبک زندگی بررسی کنیم و اینکه آیا میتوان چنین انتظاری از رسانه داشت یا خیر، و اینکه چه آسیبهایی از ناحیه رسانه میتواند متوجّه نهاد خانواده شود؟ باوجود آسیبهای رسانهای، فرهنگ استفاده از رسانه به عهده کیست؟ آیا این مسؤولیت، به عهده خود رسانه است یا خانواده؟
مفهوم و مولفههای سبک زندگی
معنای ترکیب «سبک زندگی» در لغت؛ «روش خاصی از زندگی یک شخص یا یک گروه است.»[۱] که همین تعریف میتواند تعریف اصطلاحی سبک زندگی نیز باشد.
مؤلفههای سبک زندگی میتواند شامل؛ سبک زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی حتّی پزشکی نیز باشد. لذا مفهوم سبک زندگی بسیار عام است که شامل همه این مواردی که گفته شد، میشود.
از پاييز ماهواره شروع ميكنه به فروش فوق العاده محصولات به مناسبت عيد نورزو
بعد اين فروش فوق العاده و فرصت استثنايي تا ماه اول تابستون ادامه پيدا ميكنه
از مرداد ماه فروش ويژه بهاره شروع مييشه...!!!!!!!!
يا اونا تو يه كره ديگه زندگي ميكنن يا.
دوش وقت سحر از دیش چه فیلمی دیدم
واندر آن ظلمت شب جای خودم خشکیدم
بیخود از شعشعه ی فیس جنیفر گشتم
و ِزِ وینچستر آرنولد به خود لرزیدم
گاه زیر پتو از خوف ماشین گان رفتم
گاه با دیسکوی دنس آورشان دنسیدم!
صحنه ی خلوت عشاق رسید و کیس می (kiss me)
و من از جام که نه بطری "می"نوشیدم!
من اگر کامروا گشتم و خوشدل نه عجب
همسرم خانه نبود و گل فرصت چیدم!
ز سفر بانوی خانه سر صبحی برگشت
و در آن بحبحه من خواب پری میدیدم!
منقل و بسته ی سیگار و بساطم را دید
آنچنان جیغ کشید او به سرم، جفتیدم
تا به خود آمدم او مایتابه اش را برداشت
چون مگس کش به سرم کوفت و من پاشیدم
همینطور سرم در روزنامه بود که گفتم: همسرجان جهان واقعا رو به پیشرفته.
همسر گفت: چطور؟
گفتم: اینجا از قول معاون وزیر ورزش و جوانان نوشته ۸۰درصد دختران در دبیرستانهای تهران با جنس مخالف دوست هستند.
گفت: تو هنوز از این خبرها شگفتزده میشی؟
گفتم: ببین من دبیرستانی بودم نهایت آرزوم این بود که در آینده به یاری خدا شرایطی فراهم بشه تا با حنا دختری در مزرعه ازدواج کنم.
گفت: من یادمه دوره ما ۹۵درصد دخترا میخواستن با نیکبخت واحدی ازدواج کنند.
گفتم: اون پنجدرصد باقیمونده چی؟
گفت: اونا سر قضیه مارک بوسنیچ شکست عشقی خورده بودن، فعلا قصد ازدواج نداشتند!
گفتم: آهان.
گفت: بابا تو دیگه خیلی از قافله پرتی. نسیم رو یادته؟
دستپاچه گفتم: به خدا من نسیم نمیشناسم!
گفت: به خودت شک داری؟
گفتم: نه والا.
گفت: نسیم کیه؟
گفتم: تو گفتی نسیم. من که نگفتم نسیم.
گفت: من منظورم نسیم بچه ۸ ساله نسترن بود.
گفتم: منم منظورم بچه نسترن بود!
گفت: چرا اینجوری چسبیدی به پشتی مبل؟
گفتم: پشتم میخاره.
گفت: نکنه غیراز فرناز ایرانی با نسیم هم چت میکنی؟
گفتم: عجب گرفتاری شدمها! چرا حاشیه میری؟ قضیه بچه نسترنرو بگو.
گفت: اصلا نمیخوام! اصلا برو با همون نسیمی که باهاش چت میکنی. برو با همون «حنا دختری در مزرعه» جونت حرف بزن!
این را که گفت ناگهان ۱۸۰درجه چرخید و پشتش را کرد به من.
گفتم: خانم چرخنده! چرا میچرخ؟
به حالت هشدارآمیزی برگشت و گفت: اوهو! چرخنده خودتیا.
گفتم: باشه اصلا من لعیا زنگنه. اون قضیه نسیم بچه نسترن چی بود میخواستی بگی؟
گفت: بابا این بچههای دوران جدید هیولان. فکر کنم تا اینا بزرگ شن اون آماری که گفتی دو برابر بشه.
گفتم: یعنی اینا برسند دبیرستان روزنامهها مینویسند «۱۶۰درصد دختران دبیرستانی با دو پسر دوست هستند؟»
گفت: یه چیزی تو این مایهها دیگه.
گفتم: حالا چی شده؟
گفت: اون روز که رفته بودیم خونهشون به من میگفت خاله تو تا حالا به عمو خیانت کردی؟
گفتم: خب تو چی گفتی؟
گفتم: بر اثر روشنگریهای ماهواره بوده احتمالا!
گفت: واقعا... قبل ماهواره کجا وضع همینطور بود؟
گفتم: کلا همهچی تقصیر ماهواره است به علاوه غرب به علاوه یک! این نیازهای فطری و طبیعی جوانان همه بر اثر القائات غربه دیگه. وگرنه قبل از این برنامهها ما کجا از این نیازها داشتیم؟ حتی ازدواج هم میکردیم آنقدر نجیب بودیم که با گردهافشانی ادامه نسل میدادیم. شاید باورت نشه ولی من خودم اول یه ذره گرده بودم!
به عنوان حسن ختام نشست هماندیشی دو نفرهمان گفتم: دیگر بر همگان روشن و مبرهن است که برنامهریزی و کار کارشناسی و... نتیجه نمیدهد، نمونهاش هم غرب. لذا من فکر میکنم اگر ماهواره نمیآمد الان مملکت گلستان اگر نبود، لااقل گلشن راز را که بود.
یکهو همسر را انگار برق گرفت، مثل مرغ پرکنده (البته با رعایت موازین) به اینسو و آنسو میرفت و هی میپرسید: ساعت چنده؟ ساعت چنده؟
گفتم: چی شد یهو؟ ساعت نه و نیمه.
محکم زد توی سرش و گفت: وای! کوزی گونی!
این را که شنیدم با یک حرکت نمایشی شیرجه زدم به سمت کنترل تلویزیون و ماتریکس وار روی هوا تلویزیون را روشن کردم، وقتی روی زمین فرود آمدم درحالیکه نفسنفس میزدم گفتم: البته ما که با این برنامهها مخالفیم ولی بالاخره جمره پیشنهاد کوزی رو قبول کرد یا نه؟
.: Weblog Themes By Pichak :.